بازاریابی ورزشی
کارشناسان و صاحبنظران بر این باور هستن که هر نوع عملیات یا برنامهای که در سازمانها پیشنهاد و ارائه میشه میبایست رضایتخاطر ارباب مراجعه و شرکتکنندگان در برنامهها رو جفت و جور کنه، شعار اساسی و هدف دار در سازمانهای ورزشی روی رضایت مشتریان، ورزشکاران و شرکتکنندگان در برنامههای ورزشی تاکید داره (35).
کیم و ترایل[1] (2011) بازاریابی ورزشی رو به عنوان تموم فعالیتهای طراحی شده به خاطر برآورده کردن نیازها و خواستههای مصرفکنندگان ورزش، از راه پروسه های مبادلاتی، تعریف میکنن.
هم اینکه عنوان میکنه که بازاریابی ورزشی دو داخل مایه اصلی داره:
- بازاریابی مستقیم جنسا و خدمات ورزشی به مصرفکنندگان ورزشی؛
- بازاریابی بقیه اجناس و خدمات صنعتی و مصرفی از راه به کار گیری ترفیع ورزش (36).
ماهونی، ناکازاوا، فانک، جیمز و گلادن[2] (2002) بازاریابی ورزشی رو به عنوان فروختن ورزش و بازاریابی از راه ورزش میدانند به این شکل که بازاریابی ورزشی یعنی به کار گیری متغیرهای آمیخته بازاریاب جهت انتقال امتیازات مشارکت و یا تماشا کردن ورزش به مصرفکنندگان احتمالی که، با بخش مشارکت در محل بخشبندی صنعت ورزش همخوانی داره؛ و بازاریابی از راه ورزش یعنی با به کار گیری ساپورت مالی به عنوان وسیله از جهت ترفیع و تبلیغ اجناس و معمولا بازارهایی که هویت جغرافیایی دارن، که با بخش کارکرد در مدل بخشبندی صنعت ورزش مطابقت داره (37).
آرمسترانگ[3] (2002) بازاریابی ورزشی رو به عنوان “بهکارگیری خاص فرایندها و اصول بازاریابی در مورد اجناس ورزش و در مورد بازاریابی اجناس غیرورزشی از راه رابطه با ورزش” تعریف میکنه (38).
ترکیب سه دیدگاه آرمسترانگ، کیم و ماهونی و پیتز باعث تعریف پایین واسه بازاریابی ورزشی میشه:
“بازاریابی ورزشی یعنی کاربرد دقیق پروسه ها و اصول نظری بازاریابی در مورد جنسا و خدمات ورزشی، بازاریابی جنسا و خدمات غیرورزشی یا مربوط به ورزش از راه رابطه با ورزش (مثل ساپورت مالی) و بازاریابی گروهها و قوانین ورزش، شخصیتهای اونا، اقدامات اونا، روش هدف دارهای اونا و درخشش اونا”.
با در نظر گرفتن این مطالب میتوان دریافت که بازاریابی ورزشی ویژگیهایی منحصربهفردی داره که اون رو از کاربردهای دیگه بازاریابی جدا میکنه و به خاطر همین باید در جفت و جور روش هدف دارها و طرحهای بازاریابی به این ویژگیها توجه کرد:
- سازمانهای ورزشی همونجوریکه با یکدیگر رقابت میکنن، همزمان با یکدیگر همکاری میکنن.
- ورزش به عنوان محصول، معمولا یه چیز ذهنی و غیرقابل اندازهگیریه. تجارب تماشاچیان ورزشی کلا ذهنی میباشه به خاطر همین اندازهگیری موفقیت کالا یا خدمت ورزش، واسه بازاریابان کار مشکلیه.
- محصول ورزش دائمی نبوده و غیرقابل پیشبینیه. مسابقهای که امروز برگزار میشه شاید نمیتونه هفته بعد هم همون نتیجه رو بده.
- تاکید بر پیشرفت محصول ورزشی میباشه نه خود محصول، چون بازاریابان ورزشی نمیتونن نتیجه یه مسابقه رو پیشبینی کنن.
- ورزش، در ملاء عام و به شکل رو تولید و مصرف میشه. حتی در بعضی موارد لذت بردن از مسابقه و رضایت تماشاچیان به تعامل اجتماعی با بقیه تماشاچیان مسابقه بستگی داره.
- ورزش محصولیه که هم به وسیله مصرفکنندگان پایانی مصرف میشه و هم به وسیله سازمانهای بزرگ جهت تبلیغ اجناس و خدماتشون مصرف میشه. هیچ محصولی مثل ورزش با هویت و درگیری احساس افراد، نزدیکی و ترتیب نداره. هواداران یه تیم، خود رو جزیی از تیم میدانند و مشارکت اونا یا حتی به عنوان تماشاچی قسمت بزرگی از نگاه زندگی اونا رو شکل میدهد. به خاطر همین میپذیرن که محصول ورزش دارایی اونا حساب میشه.
- بازاریابان ورزشی خیلی کم بر ترکیب محصول ابتدایی در ورزش کنترل دارن، و در بسیاری موارد هیچ کنترلی بر کیفیت یا محتوای گسترش محصول ندارن.
- ورزش دارای یه تاثیر جهانیه. ورزش تقریبا در تموم سطوح جامعه نفوذ میکنه، و از نظر جغرافیایی تقریبا در هر گروه جمعیتی روی زمین ارائه شده و تا حالا در بیشتر فرهنگها نقش مهمی داشته. ورزش به وسیله تموم بخشهای جمعیت (جوون-پیر، زن-مرد، کارگر-مدیر و …) بازی میشه. و میتونه پلی باشه بین فرهنگهای جور واجور. هم اینکه ورزش، با تموم ابعاد و فعالیتهای اوقات فراغت در رابطه بوده و بیشتر نیازای اساسی فرد رو ارضا میکنه (39).
- Kim and Trail
- Mahony, Nakazawa, Funk, James and Gladden
- Armstrong