فرآیندای مدیریت علم
فرآیندای مدیریت علم
چرخههای مدیریت علم همه فرایندهای لازم واسه اجرای درست یه برنامه مدیریت علم در سازمان رو نشون میبدن. اون معمولاً شامل فعالیتهاییه که تلاشهای مدیریت علم واسه ایجاد سیستم مدیریت علم رو هدایت میکنه. چرخه معمولاً با شناسایی علم شروع و با چرخههای دیگه مدیریت علم مثل سازماندهی علم، جمع بیاری علم، ذخیره سازی علم، تولید علم، اشتراک گذاری علم و آزمایش علم پایان میپذیرد (نادری، 1386).
مدلهای موجود مدیریت علم بخش بزرگی از مباحث، روشها و تئوریهایی رو در برمیگیرد که در بخش و تمرکز فرق دارن. به خاطر درک این تنوع، چندین مولف تلاش کردهان روشهای جور واجور رو طبقهبندی و خلاصه کنه ( Danaee Fard & Selseleh , 2010) .
اول گروهی از مدلهای علم محور مثل مدل هایی که از سرمایه فکری اسویبی[1] (1997)، مک آدام و مک کردی[2] (1999) و مکتب اقتصادی ایرل[3] (2001) ناشی میشه. از دیدگاه سرمایه فکری، هدف مدیریت علم خلق ارزش از داراییهای علم به وسیله بیشترین حد سازی روابط داخلی بین شکل های جور واجور سرمایههای فکری سازمان میباشه. در مقابل طبقه مالی ایرل تمرکز بیشتری بر ساپورت و بهرهورداری از علم سازمان واسه تولید درآمد داره.
گروه عادی بعدی از مدلهای مدیریت علم مدلهای روند محور مثل مدل چرخه علم نوناکا[4] (1998) میباشه. این مدلها پیشرفت سرمایه فکری یه سازمان رو به وجود اومده توسط فرایندهای پویای علم سازمانی میدانند. پس، چرخه SECI چار حالت رو در نظر میگیرد (اجتماعیسازی، ترکیب، برونی سازی و داخلیسازی) که از راه اون علم ضمنی و روشن تبدیل و معاوضه میشه. بقیه مثل علوی و لیدنر[5] (2001) فعالیتهای متنوعی از خلق، ذخیره، انتقال و کاربرد علم رو ارائه میکنه.
گروه سوم کلی مدلها بر توانمندسازی فناورانه و اجتماعی فرایندهای علم تمرکز داره. مدل بای (Ba) نوناکا و کونو (1988) (Ba کلمه ژاپنی واسه جای) چار نوع با (اصل گیری، تعامل، سایبر و تمرین) به عنوان ارتقا دهنده روند علم (اجتماعی سازی، ترکیب، برون سازی و داخلی سازی) پیشنهاد میکنه که مکتب تکنوکراتیک ایرل (2001) هم اینکه به این طبقه تعلق داره. این مکتب بر نقش ICT در اخذ علم خبرگان، روند مستندسازی و نگهداری بهترین روشها در پایگاههای علم رسمی یا قرار دادن شخصی که علم لازم رو داره در صفحات زرد خبرگان یا دایرکتوریها تاکید داره. در طرف غیر ICT، مکتب رفتاری ایرل (2000) مسائل فرهنگ سازمانی، ساختار و فضاهای فیزیکی رو مورد خطاب قرار میدهد که اشتراک گذاری علم و جمعبیاری علم به وسیله شبکه کارکنان رو آسون کردن میکنه.
گروه چهارم مدلهای اجتماعی در حال ظهور، باور ای بسیار عادی رو مورد تایید قرار میدهد که روند علم، وسیله و روشها واسه ارتقای خلق، اشتراک گذاری و نفوذ علم کلا مناسب هستن. از دیدگاه کلی، از هر کدوم از چار حالت مدل SECI نوناکا (1998) انتظار میرود کارایی مدیریت علم رو به وسیله ارائه علم نیاز به افراد و گروهها واسه انجام وظیفه شون زیاد کنه. بیشتر تحقیقات گذشته به وسیله اسنودن[6] ( 2002) و بکرا-فردناندز و همکارانش[7] (2004) از دیدگاه کلی گفته شده در بالا جدا شد با این دلیل آوردن که کارایی ابتکار مدیریت علم بسته به وظیفه و محیطیه که علم در اون به کار گیری میشه.
آخرسر گروهی از مدلها بر طبیعت تکاملی مدیریت علم تاکید دارن. مدل سه مرحلهای ون کروق و همکارانش[8] (2000) (تعیین و اخذ، به کار گیری چیزی که در دسترسه و توانایی ایجاد علم واسه نوآوری) و مدل رشد چار مرحلهای فناوری مدیریت علم گتسچالک و خاندلوا[9] (2003) وسیله کاربر پایانی، کی چه چیز رو میدونه، چی اون ها میدانند و چیجوری سیستمها رو میبینن به این گروه تعلق داره. بر اساس گفته ون کروق و همکارانش (2000) مراحل جور واجور مربوط به پیشرفت اهداف سازمانی از دست کم سازی خطر، جستجوی کارایی تا نوآوری میباشه. این مدل حتماً بیان میکنه که مرحله کلیدی در پیشرفت و اجرای مدیریت علم یه روند خطی تشکیل نمیدهد، بلکه بعضی وقتا این مراحل روی یکدیگر ساخته میشن، اون ها میتونن به طور تکراری و منعطف به کار گیری شن.
مدیریت علم طیف شکل های جور واجور مدیریت علم از خلق و کدگذاری تا پخش و به کار گیری رو در بر میگیرد (Chen & Lin, 2004).خلق و کدگذاری علم حتماً باعث بهتر شدن کارکرد یا ایجاد ارزش نمیشه. ارزش تنها وقتی ایجاد میشه که علم در سازمان به اشتراک گذاشته شه و وقتی که لازمه به کاربرده شه. پس مزیت رقابتی نه فقط به خلق علم بستگی داره، بلکه مهم تر از اون پخش و کاربرد علم میباشه (Liao etal, 2010).
در سال 1995 به وسیله لئونارد بارتون چارچوبی که شامل 4 توانایی اصلی و 4 فعالیت سازنده دانشه ارائه شده که در هر سازمان مبتنی بردانش می تونه اجرا شه. این پروسه ها عبارتند از: تولید، شناسایی، جمع بیاری، تطبیق، سازماندهی، به کارگیری، مشارکت. (احسانی، 1385).
مدیریت علم رو به عنوان پروسه شناسایی، بوجود آوردن، اکتساب و به کار گیری علم سازمانی جهت به کار گیری فرصت های جدید و بهبود کارکرد سازمانی تعریف کردهان. به بیان دیگه، مدیریت علم تو یه سازمان، شامل تموم تلاش هاییه که دلیل می شه علم مناسب، در وقت مناسب و در شکل مناسب و با هزینه ی مناسب، به فرد مناسب برسه. از طرف دیگه، چرخه ی مدیریت علم شامل پروسه های مختلفی مثل خلق علم، شناسایی علم، جمع بیاری علم، طبقه بندی علم، سازماندهی و ذخیره سازی علم، منتشر کردن و به اشتراک گذاشتن علم، دسترسی بقیه به علم و به کار گیری دانشه. از این میان، سه پروسه، خلق، به اشتراک گذاشتن و به کار گیری علم مهم تر از بقیه پروسه ها بوده و در ادبیات مدیریت علم بیشتر روش زوم شده ان. خلق علم جدید در سازمان، در اثر رابطه برقرار کردن میان ایده های موجود و یا تعامل با بقیه افراد داخل سازمان، صورت می گیرد. به اشتراک گذاشتن علم با دیگر اعضای سازمان، باعث بیشتر شدن ارزش اون می شه. اما به کار گیری علم، پایان بخش چرخه ی مدیریت دانشه که طی اون، علم به خروجی های مهم سازمان تبدیل می شه (نادری، 1386).
[1] Seveiby
[2] Mc Adam&Mc Creedy
[3] Earl,
[4] Nonaka
[5]Alavi&Leeidner
[6] Snowden
[7] Becrra-Fernandez etal
[8] Van Krogh etal
[9] Gottschalk& Khandelwa