منابع پایان نامه ارشد درمورد مدیریت اطلاعات
ه شد. سپس انقلاب بهره وری می باشد که افرادی مانند تیلور و فورد اقدام به استفاده از دانش برای نیروی کار کردند. انقلاب بعدی، انقلاب مدیریت است که درآن از دانش به خاطر دانش استفاده میشود. این سخنان به این معنی نیست که عوامل سنتی تولید حذف شدهاند، بلکه جایگاهشان تغییر کرده است. دراکر میگوید تا وقتی که دانش موجود است، سایر عوامل تولید به راحتی قابل دسترسی میباشند.
اول
دوم
سوم
انقلاب
صنعتی
بهرهوری
مدیریت
کاربری دانش
ابزارها،فرایندها ومحصولات
نیروی کار
دانش
نمودار1-2: سه انقلاب و تغییر اساسی دانش
موج چهارم حیات تاریخی انسان با ورود به عصر مجازی و مفاهیم تازهای چون جامعه معرفتی، اقتصاد دانایی محور، مدیریت دانش و… در حال شکل گیری است. برخورداری از ابزارهای اطلاعاتی و امکانات ارتباطی متناسب و مناسب با شرایط جدید، شرط بقا در این دوره است. انقلاب اطلاعاتی با ظهور منابع دیجیتالی و ابزارهای ارتباطی ، تمامی جوانب زندگی انسان معاصر را دچار تغییرات بنیادین کرده است. ورود به عصر اطلاعات، گسترش ابزارها وکاربردهای فناوری نوین ارتباطات و اطلاعاتی، سبب شکل گیری رویکردی جدید در مدیریت شده است. فناوری اطلاعات به عنوان یک رسانه جدید، بر اساس تئوری”مک بوهان” که«رسانه همان پیام است» حاوی پیامها ومفاهیمی برای توسعه اطلاعاتی به جامعه دانش محور است که سرعت و استمرار آن در موج چهارم حیات بشر بوسیله مفهوم “مدیریت دانش” صورت میگیرد.
دانش بزرگترین مزیت رقابتی کشورها در عرصه اقتصاد جهانی نیز به شمار میرود. رقابت جهانی، دگرگونی شتابان،افزایش رقابتهای ملی، منطقهای و بین المللی جوامع در حال توسعه را وا میداردتا در پی حفظ وکسب مزیتهایی پایدار باشند ودر پی یافتن راه حلی بنیادیتر، تجربه پذیروحیاتی در خصوص ارتقا عملکرد خود گام بردارند. امروزه بسیاری از جوامع برای رسیدن به درک بهتری از آنچه میدانند، آنچه باید بدانند و اینکه در این باره چه باید بکنند در تکاپو هستند.
تان جی معتقد است کشورها به شکل روزافزون بر پایه دانستههای خود از یکدیگر فاصله میگیرند. تبدیل”سازمانی که نمیداند چگونه کار کند” به “سازمانی که میداند چگونه کارهای جدید را سریعتروبهتر انجام دهد” تصویر روشنی از سازمانهای پویای ده سال آینده را ترسیم کند. حال این سوال مطرح است که دانش چیست؟ ومدیریت دانش چگونه شکل میگیرد؟ و چگونه میتوان دانش را به کار بست؟(رستگارمهر، 1390)
2-1-2 تعریف دانش:
بر حسب آنچه کارل اسویبی، یکی از مشاوران عمده مدیریت دانش مطرح کردهاست، دانش پژوهانی که تلاش میکنند دانش را تعریف کنند به دو دسته تقسیم میشوند:
1- یک دسته دانش پژوهانی هستند که وی آنها را جمعیت دانش – شیمینامد؛ اینها دانش را بر حسب نظریهی اطلاعات تعریف میکنند. این گروه بر این باورند که دانش اطلاعات مدار است و از طریق مدیریت اطلاعات تولید میشود.
2- گروه دوم اسویبی آنها را دانش – فرآیندمینامد، دانش را برحسب فلسفه، روانشناسی، جامعهشناسی تعریف میکنند. این دو گروه با هم همپوشی ندارند. آنها به مفهوم دانش از نقاط شروع متفاوت نزدیک میشوند و اصطلاحات متفاوتی را در تعریف و بحث در خصوص دانش بکار میبرند.
نمودار 2-2 این تفاوتها را نشان میدهد:
دانش به عنوان اطلاعات دانش به عنوان فرایند
دادهها واطلاعات ساختاریافته وغیرساختاری
نظریه اطلاعات
مدیریت اطلاعات
دانش ضمنی، تجربه، دانش چگونگی و رویه ها
فلسفه، روان شناسی، و جامعه شناسی
کارآموزی، آموزش و یادگیری
اولین گروه، یعنی گروه دانش – شی، که جهتگیری داده/اطلاعات متخصصان فناوری اطلاعات را منعکس میکنند دانش را براحتی به عنوان هدف اطلاعات درک میکنند. ولی مدیران تجاری، ممکن است دانش را به عنوان فرایند مورد ملاحظه قرار دهند و آن را موجودیتی تلقی کنند که در کارکنان سازمان و فرایندهای تجاری تجسم یافته است. (لطیفی، 1386)
3-1-2دانش کانونی و دانش ضمنی:
در مرکز هر نوع مباحثهای، در هر حال، مفاهیم دانش کانونیودانش ضمنی وجود دارند. اسویبی با ذکر اثری از مایکل پولانی یکی از نظریه پردازان برجسته مدیریت دانش و مولف کتاب معروف دانش انساندانش کانونی را به عنوان دانش در خصوص هدف یا پدیدهای که در مد نظرو توجه کانونی قرار دارد(یا دارای منافع اشکار است) تعریف میکند. دانش ضمنی دانشی است ابزاری برای مدیریت یا بهبود آنچه در کانون توجه قرار دارد. از دو نوع دانش مورد بحث دانش ضمنی از اهمیت بیشتری برخوردار است. برای نمونه، اگر اطلاعات معینی نمایانگر دانش کانونی باشد، نحوه درک آن اطلاعات وبه کارگیری آن بستگی به دانش ضمنی فرد دارد. بنا به گفته اسو یبی، هر نوع دانش یا ضمنی است یا ریشه در دانش ضمنی دارد.
اسویبی تصریح میکند که دانش کانونی ودانش ضمنی مکمل یکدیگرند.دانش ضمنی به عنوان دانش زمینه کارکرد دارد، دانشی که کمک می کند کاری که مورد نظر وتوجه است محقق شود. آنچه ضمنی است از موقعیتی به موقعیت دیگر فرق میکند. وی عمل خواندن را مثال میآورد که درآن کلمات و قوانین زبان شناختی به عنوان دانش کمکی ضمنی عمل میکنندواین امر معنی متن (کانون توجه) را روشن میسازد. انسان ماشین دانش است که همواره از دانش ضمنی به دانش کانونی تغییر موضع میدهد تا دانش قدیمی و شناخته شده را با دانش جدید و پیش بینی نشده بیامیزد. در دنیای سازمان، این فرایند یکی از راههایی است که سازمانها داراییهای دانشی خود را افزایش میدهند.(لطیفی، 1386)
برای اهداف مدیریت دانش سرمایه بشری از سه نوع دانش تشکیل می شود: دانش تاکتیک(دانش ضمنی)، دانش تلویحی، دانش تشریحی. اولین نوع دانش یعنی، «دانش ضمنی» دانشی است که در مرتبه نیمه آگاهانه واقع شده است. از این روتوضیح آن برای دیگران کاری دشوار است. دومین نوع دانش یعنی، «دانش تلویحی» را همانند دانش ضمنی به طور خاص متخصصان کنترل میکنند. البته، بر خلاف دانش ضمنی دانش تلویحی را متخصصان می توانند طی یک فرایند مهندسی دانش بیان کنند. سومین نوع دانش، «دانش تشریحی» است که میتوان راحت از طریق رابطه گفتاری یا نوشتاری از یک فرد کار آزموده به فرد دیگری انتقال داد.(انصاری، 1386)
4-1-2 به کارگیری دانش:
یادگیری نتیجه یکپارچگی دانش است و خود یک مهارت شخصی به حسا ب میآید. در حقیقت، نوع خاصی ازفرادانش- یعنی دانش درباره دانش- برای یکپارچگی دانش لازم است. خوشبختانه، همه می توانند این فرا دانش را بدون این که نیازی به دانستن جزئیات آن باشد به دست آورند. فرادانش یک مفهوم آکادمیک صرف نیست: یکپارچگی دانش و فرادانش نقش مهمی در مدیریت دانش ایفا میکند.
اسویبی جنبه های دیگری از دانش را شناسایی می کند که برچگونگی درک دانش ومدیریت دانش اثر میگذارند: دانش موضوعی است که میتوان آن را در قالب کلمات بیان کرد: وقتی دانش ضمنی از طریق زبان آشکار میشود، میتوان جهت تامل وتفکر آن را مورد توجه کانونی خود قرار داد. با بیان دانش در قالب زبان و نشانه ها، دانش را می توان توزیع، نقد وتحلیل کرد وبه طرق دیگر آن را افزایش داد. دانش ابزاری است که مردم با آن یا کنش نشان میدهند یا دانش جدید را به دست میآورند.(حسینی خواه، 1385)
5-1-2 سلسله مراتب دانش :
اسویبی در ضمن، سلسله مراتبی از دانش را شناسایی میکند که با پیروی اصول زیر که تحت کنترل شخص است آغاز میشود. قدم بعدی در این سلسله مراتب دانش چگونگی است که قوانینی را که توسط نیروهای خارجی نظیر بافت اجتماعی نسبت به شخص وضع وکنترل میشوددر بر میگیرد. بالاترین سطح دانش توانایی یا تخصص است- توانایی جهت تامل وتفکر در قوانین وتغییر آنها.هر سطحی ازدانش در برگیرنده دانش کانونی و دانش ضمنی است
قوانین تفکرو تغییر
قوانین کنترل خارجی
قوانین کنترل شخصی
دانش صریح و ضمنی
قوانین کنترل شخصی صریحوضمن
سطح دانش
دانش
دانش
سلسله مراتب دانش
نمودار 2-2 سلسله مراتب دانش
هر دانشی- در هر سطحی از این سلسله مراتب- دانشی ضمنی است یا دانش کانونی، اعم از آنکه به صورت ضمنی مورد استفاده قرارگیرد.بنابراین، دانش چه کانونی وچه ضمنی مقوله ها یا سطوحی در سل
سله مراتب دانش نیستد، بلکه در عوض دو بعد ازهمان دانش میباشند. بیان وانتقال مهارتها افرادبسیار مشکل است، زیرا دربرگیرنده قسمت زیادی از دانش ضمنی هستند.(لطیفی،1386)
6-1-2 مدیریت دانش از دیدگاههای مختلف :
به دلیل جوانی و نو پا بودن مدیریت دانش، تعاریف و واژههای مختلفی برای آن ارائه شده از دیدگاه های مختلف به آن پرداخته شده است. البته این ابهام در تعاریف گوناگون باعث سردر گمی فراوان شده است، به خصوص در بین پژوهشگران این سوال مطرح میشود که برای پیاده سازی سامانه مدیریت دانش در سازمانشان چه کارهایی باید انجام دهند: نه اهدافی که می توانند برای مدیریت دانش تنظیم شوند، نه استراتژیها، نه لیست جامعی از ابزارها ونه شیوههای پیادهسازی این ابزارها هیچ کدام به طور واضح مشخص نیستند. پژوهشگران در این زمینه تلاش میکنند تا خطوط اصلی ومتداول توسعه و طبقه بندی شیوههای مدیریت دانش را استخراج کنند.
استراتژی
چرخه حیات سازمانی
دیدگاه فنا اوری گرای مدیریت دانش دیدگاه انسان گرای مدیریت دانش
فرایندهای دانشی و تجاری
ابزارهای یکچارچه سازی
نمودار3-2دیدگاه انسان گرای مدیریت دانش در مقابل دیدگاه فناوری گرا(رونالدمایر،2003)
7-1-2 تعاریف بر پایه فرآیندهای مدیریت دانش:
در این شیوه مدیریت دانش به زیر وظایف، زیر رویهها وزیر فرایندها شکسته میشود. هدف مدیریتدانش، ارتقای این زیرفرایندهادر ایجاد یا سازماندهی، دریافت، تشخیصوجداسازی، اعتبارسنجی و بررسی، تدوین و بایگانی، پالایش و توسعه، انتشار، انتقال یا اشتراک، نمایش، الگوبندی، بکارگیری وارزیابی دانش است که با کمک ابزارهای خاص میسر میباشد. در این دیگاه مدیریت دانش،از تمامی فرآیندهاو نوآوریهایی که برای بهینه سازی محصولات فناوری محور، تولید دانش و بکارگیری آن در سازمانها مناسب هستند پشتیبانی می کند(شاپل،1996).
8-1-2 تعاریف استراتژیک یا مدیریت محور:
این تعاریف بر اساس بعد مدیریت در مدیریت دانش وارتباط استراتژیک آن با مفاهیم اولیه وبرنامه های مدیریت دانش، توسعه یافته است. برای مثال به کارگیری مدیریت دانش در سراسر سازمان نیاز به دیدگاه سیستماتیکی دارد که نقش استراتژیک دانش وارتباط آن با تصمیمات کلیدی وفرایندها را به درستی درک نماید وبه ارتقای تولید، اشتراک واستفاده از دانش کمک نماید(اسکایرمه و آدیمون،1997).
9-1-2 تعریف فناوری محور:
این دیدگاه برپایه مفاهیم مدیریت داده و اطلاعات می باشد واز دیدگاه فناوری اطلاعات به مسئله نگاه می کند. نویسندگان این شیوه معمولا موضوع مدیریت اطلاعات راطوری گسترش میدهند که شامل دانش نیز میشود. ازاین دیدگاه، اطلاعات ودانش موجود در ذهن افراد باید به کمک سامانههای اطلاعاتی و ارتباطی ذخیره شده ومنتشر شود(کلینهاس،1989و رائوروکرمار، 1996).علاوه بر این ها بعضیاز نویسندگان، سامانه های مدیریت دانش یافناوریهایی را که مدیریت دانش حمایت میکنند. تلویحا به عنوان مدیریت دانش تعریف میکنند. مدیریت دانش، مدیریت داده، اطلاعات و فرایندهای دانشی را در سازمان با هم ترکیب می کند. دانش و اطلاعات میتوانند به صورت عمومی در ابزارهای ذخیره سازی دانش یا اطلاعات ذخیره شوند.البته لازم به ذکر است که مدیریت دانش نمی تواند مانند مدیریت داده واطلاعات فقط در حوزه فناوری محصور شود، بلکه شامل مدیریت دانش نهفته شخصی، سازمانی و فرآیندهای مربوط به آن ها نیزخواهد شد. به طور کلی میتوان بیان کرد که مدیریت دانش وظایفی بس به مراتب سنگینتر از آنچه را که در حوزه مدیریت منابع انسانی رخ میدهد، به عهده دارد.
10-1-2 تعریف بر اساس دانش سازمانی و جمعی:
نگاه به مدیریت دانش از این منظر که تمامی استراتژیهای سازمانی به منظور خلق سازمان هوشمندتوسعه داده میشوند، اساس این تعریف میباشد.این استراتژیها گزینههای زیر را با هم ترکیب میکنند(ویلک،1998) :
1- احترام به رقابتها، تحصیلات، و تواناییهای اشخاص برای یادگیری در سطح سازمان.
2-در نظر گرفتن سازمان به عنوان یک سامانه مولد، مصرف کننده و توسعه دهنده استعداد جمعی.
3- توجه به زیرساختهای فناوری برای توسعه آنچه به عنوان ICTدر سازمان استفاده میشود.(اخوان،1389)
11-1-2ارائه یک چهارچوب مفهومی برای مدیریت دانش:
تا کنون چارچوبهای فراوانی برای مدیریت دانش ارائه شده است که هر یک مدیریت دانش را از زوایای خاص مورد بررسی قرار میدهند. در این بخش به ذکردوچهار چوب می پردازیم. در ابتدا چهار چوب پرابست و پس از ان چهار چوب مفهومی مدیریت دانش مورد بررسی قرار می دهیم.
معرفی چهار چوب مدیریت دانش پرابست:
پرابست وهمکاران(2000) در کتاب مدیریت دانش(اجزای سازنده موفقیت)، مباحث مرتبط با مدیریت دانش را مورد بررسی قرار میدهند.ازجمله موارد مورد بحث میتوان به چالشهای مدیریت دانش، تعریف اهداف دانشی، اجرای تشکیل دهنده مدیریت دانش، تشخیص دانش، توسعه دانش، اشتراک دانش، استفاده از دانش و ذخیره واندازه گیری دانش اشاره کرد. نویسندگان کتاب فوق بر این عقیدهاند که یک چهارچوب مناسب برای مدیریت دانش باید در برگیرنده خصوصیات زیر باشد:
1- مسائل و مشکلات سازمان را به مسا
ئل دانشی ترجمه نموده و اثرات تصمیمها را روی سرمایههای دانشی سازمان ارزیابی نماید.
2- از ارائه راهحلهای عمومی اجتناب کرده و در درک مسائلی که مشخصا با مقوله مدیریت دانش سروکار دارند کمک نماید.
3- توجه سازمان را به مشکلات ومسائل موجود هدایت کرده و واقع گرایانه باشد.

برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 77u.ir مراجعه نمایید
رشته مدیریت همه موضوعات و گرایش ها : صنعتی ، دولتی ، MBA ، مالی ، بازاریابی (تبلیغات – برند – مصرف کننده -مشتری ،نظام کیفیت فراگیر ، بازرگانی بین الملل ، صادرات و واردات ، اجرایی ، کارآفرینی ، بیمه ، تحول ، فناوری اطلاعات ، مدیریت دانش ،استراتژیک ، سیستم های اطلاعاتی ، مدیریت منابع انسانی و افزایش بهره وری کارکنان سازمان
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها با منابع و ماخذ کامل درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
4- ابزارهای کافی و عملیاتی برای تجزیه و تحلیل ها فراهم آورد.
5- معیارهایی برای اندازهگیری موفقیت ارائه نماید.
6- باسیستمهای موجود تطابق داشته وبا تلفیق و یکپارچگی به راحل های مناسب دسترسی پیدا کنند.
7- به نحوی توسعه داده شده باشدکه در