نظریهای مربوط به تمایل در علوم اجتماعی
نظریه فیش باین و آیزن[1]: اونا واسه تبیین رفتار به نقش تمایل میپردازند. به نظر اونا رفتار به دنبال زنجیره ای از عوامل به وجود میاد. حلقه قبل بروز رفتار قصد و قصد به انجام یه رفتاره. به وجود اومدن قصد و قصد به نوبه خود پیرو دو متغیر دیگه س: تمایل به طرف اون رفتار و قانون ذهنی. طی تمایل به طرف یه رفتار، فرد انجام یه رفتار رو از نظر خودش آزمایش میکنه که خوب یا بده. هنجارهای ذهنی نشون دهنده نفوذ و فشار اجتماعیه که شخص اون رو واسه انجام یه کار (رفتار) احساس و درک می کنه. این متغیر خود به دو عامل جدا سازی می شه. یکی انتظار بقیه، یعنی انتظار اینکه یه رفتار خاص از طرف دیگه افراد مهم گروه چیجوری آزمایش می شه و دیگری فکر و انگیزه فرد واسه پیروی از انتظارات بقیه( به نقل از رفیعپور، 1372). تمایل به یه اتفاق خاص هم دارای دو بعد انتظار فایده و آزمایش فایده س. انتظار فایده به این معنیه که شخص تا چه حد از یه اتفاق انتظار فایده داره. آزمایش فایده، یعنی اینکه شخص آزمایش می کنه که اون اتفاق واسه اون فایده داشته یا نه. متغیرهای مورد بحث در نظریه فیش باین- آیزن به شکل یه مدل نظری میشه دید ( به نقل از رفیعپور، 1372).
این مدل محدودیتایی داره. طوری که بعضی از عوامل در پروسه رفتار بر اساس گرایشات دخالت کرده و مانع از عملی شدن قصد رفتاری می شه، مثل:
-رفتار قبلی: فردی که قبلاً در امتداد رفتاری خاص دارای سابقه س، نسبت به کسی که واسه اولین بار در این راه قرار میگیره، تمایل بیشتری به انجام اون طور اعمال دارن.
-شناخت از خود: فردی که قصد رفتاریاش با شناخت از خودش سازگاره، بیشتر از کسائی که بین
قصد رفتاری اش و شناختش از خود اختلاف هست، تمایل به انجام عمل داره.
-دامنه اثر خود: فردی که احساس کنترل بر امور داره، با در نظر گرفتن قصدهای رفتاری اش بیشتر از بقیه تمایل داره و با در نظر گرفتن قصد رفتاری خود بکنه(حسین پور، 1377).
[1] .Fishbein & Aizen
نظریه ساپ و هارود[1]: در تحقیق خود درباره تمایل مردم به خوردن گوشت گاو به اثر عامل انتظارات اجتماعی در پیدایش قصد و قصد پرداختن. اونا به نظریه گروه منبع مراجعه کردن. این گروه یه چارچوب ارزشیابی رو به وجود میبیاره که طبق اون اعضاء، سیستم اجتماعی یا گروه خود و بقیه رو آزمایش و کنترل میکنه. هر اون چیزی که تو یه گروه به عنوان یه اندازه ارزشی گروهی جا بیفته روی قضاوت و ارزشیابی تک تک افراد اثر میذاره (به نقل از رفیع پور، 1372).
[1] .Sapp & Harrod
– نظریه تزیشه و کرمکا[1]: تمایل رو به سه بعد جدا سازی می کنن: «عناصر ادراکی»، «عناصر ارزشیابانه» و «عناصر عملی و رفتاری». در بعد شناختی یا ادراکی شخص اطلاعاتی از وجود موضوع پیدا میکنه. در بعد احساسی یا عاطفی شخص به آزمایش فواید به وجود اومده توسط موضوع میپردازه و در آخرً در بعد رفتاری شخص به شکل بالقوه آمادهه تا له یا بر موضع رفتاری انجام دهد(به نقل از رفیع پور، 1372).
[1] .Tziche & Kramka